آرايه هاي ادبي-درس24- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي (حس آميزي)
آرايه هاي ادبي
بخش چهارم
بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي
درس 23
1- آرايه حس آميزي را تعريف کنيد؟
آميختن دو يا چند حس است در کلام، به گونه اي که با ايجاد موسيقي معنوي، به تأثير سخن بيفزايد و سبب زيبايي آن شود.
خود آزمايي
در جمله ها، بيتها و مصراعهاي زير آرايه حس آميزي را بيابيد؟
- خداوند لباس هراس و گرسنگي را به آنها چشانيد. (آيه 112، سوره نمل)
چشانيدن که حس چشايي است به هراس که حس لامسه است نسبت داده شده که حس آميزي است.
- تيرگي مي آيد // دشت مي گيرد آرام // قصه رنگي روز // مي رود رو به شام. «سپهري»
نسبت دادن رنگ که ديدني است به قصه که شنيدني است، اختلاط « بينايي با شنوايي » حس آميزي است.
- مثل اين است که شب نمناک است // ديگران را هم غم هست به دل // غم من ليک // غمي غمناک است. « سپهري »
نسبت « نمناکي » به شب، حس آميزي است چون نم با لامسه قابل تشخيص است ولي شب لمس کردني نيست.
- بوي دهن تو از چمن مي شنوم رنگ تو ز لاله و سمن مي شنوم « مولوي »
بو بوييدني است نه شنيدني و رنگ هم ديدني است نه شنيدني – اختلاط حس شنوايي با بويايي و بينايي « حس آميزي » است.
- از صداي سخن عشق نديدم خوشتر يادگاري که در اين گنبد دوار بماند « حافظ »
صدا ديدني نيست بلکه شنيدني است پس اختلاط « بينايي با شنوايي » حس آميزي است.
- نجواي نمناک علفها را مي شنوم. « سپهري »
نسبت « نمناک » به نجوا حس آميزي است چون نجوا، شنيدني و نمناک، لمس کردني است.
- آشنا هستم با، سرنوشت تر آب // عادت سبز درخت « سپهري »
نسبت « تري » به سرنوشت و« سبزي » به عادت، حس آميزي است.
- روشني را بچشيم. « سپهري »
نسبت چشيدن به روشني « حس آميزي » است؛ زيرا روشني « حس بينايي » است و قابل ديدن و با چشيدن که « حس چشايي » است تناسب ندارد.