آرايه هاي ادبي-درس26- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي (لف و نشر و اغراق)
آرايه هاي ادبي
بخش چهارم
بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي
درس 26
1- آرايه « لف و نشر » را توضيح دهيد؟
آوردن دو يا چند واژه است در بخشي از کلام که توضيح آنها در بخش ديگر آمده است و به دو صورت است: اگر نشرها به ترتيب توزيع لفها باشد « مرتب » ناميده مي شود و اگر چنين نباشد «مشوّش » است.
خودآزمايي
در شعرها و عبارتهاي زير، آرايه لف و نشر را بيابيد و نشان دادن لفها و نشرها، نوع آنها را تعيين کنيد؟
- فرو رفت و بر رفت روز نبرد به ماهي نم خون و بر ماه، گرد «فردوسي»
نوع: مرتب
- دو کسي دشن ملک و دين اند: پادشاه بي حلم و زاهد بي علم. «سعدي»
نوع: مرتب
- يار من باش که زيب فلک و زينت دهر از مه روي تو و اشک چو پروين من است
«حافظ»
نوع: مرتب
- چو آينه است و ترازو، خموش و گويا، يار ز من رميده که او خوي گفت و گو دارد
«مولوي»
نوع: مرتب
- دل و کشورت جمع و معمور باد ز ملکت پراکندگي دور باد « سعدي »
نوع: مرتب
- از عفو و خشم تو دو نمونه است، روز و شب
و ز مهر و کين تو دو نمونه است شهد و سم
«انوري»
نوع: مرتب
- روي و چشمي دارم اندر مهر او کاين گهر مي ريزد، آن زر مي زند
« سعدي »
نوع: مشوش
2- آرايه «اغراق » را توضيح دهيد؟
ادعاي وجود صفتي در کسي يا چيزي است به اندازه اي که حصول آن صفت در آن کس يا چيز بدان حد، محال يا بيش از حد معمول باشد.
شاعر به ياري اغراق، معاني بزرگ را خُرد و معاني خرد را بزرگ جلوه مي دهد و زيبايي آن « اغراق » در اين است که غير ممکن را طوري ادا کند که ممکن به نظر رسد.
خودآزمايي
اغراقهاي به کار رفته در بيتها و جمله هاي زير را بيابيد و آنها را توضيح دهيد؟
- گر برگ گل سرخ کني پيرهنش را از تازگي آزار رساند بدنش را
« طرب اصفهاني »
پيراهن ساختن از برگ گل و نازکي آن که موجب آزار بدنش و بدني که از برگ گل برنجد « اغراق » است.
- دلم گرفته است از اين روزها، دلم تنگ است ميان ما و رسيدن، هزار فرسنگ است
« سلمان هراتي »
رسيدن به فيض شهادت را با اغراق « هزار فرسنگ » بيان کرده، در حاليکه رسيدن فاصله مکاني ندارد.
- شود کوه آهن چو درياي آب اگر بشنود نام افراسياب « فردوسي»
شاعر با اغراق، ذوب شدن کوهي از آهن را با شنيدن نام افراسياب بيان کرده و امري غير ممکن را به افراسياب نسبت مي دهد.
- آن فرومايه، هزار من سنگ برمي دارد و طاقت يک حرف نمي آرد. « سعدي »
سعدي، کم طاقتي پهلوان را در برابر ناسزا با اغراقي زيبا و نسبت دادن بلند کردن « هزار من سنگ » بيان مي کند که امري ناممکن است.
- به زيورها بيارايند وقتي خوب رويان را تو سيمين تن چنان خوبي که زيورها بيارايي
سعدي براي بيان کردن زيبايي و حسن محبوب او را سبب جلوه و آرايش گوهرهاي زينتي مي داند که اغراق است زيرا زيور، نياز به آرايش ندارد.
- چو رامين گه گهي بنواختي چنگ ز شادي بر سر آب آمدي سنگ
« فخرالدين اسعد»
اسعد براي توصيف مهارت رامين در چنگ نوازي امري ناممکن را ممکن تصور کرده و آن اغراق ز شادي بر سر آب آمدن سنگ است زيرا سنگ هرگز روي آب نمي ايستد.
- هرگز کسي نديد بدين سان نشان برف گويي که لقمه اي است زمين در دهان برف
« کمال الدين اسماعيل»
براي کثرت برف، زمين به لقمه اي تشبيه شده که برف آن را بلعيده باشد و اين توصيف «اغراق آميز» است و با آن که عقلاً درست نيست ولي به وضوح کثرت برف را به ذهن مي آورد.